-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:7790 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

آيا براي اين كه حكمي از مسائل شرعي را به جا آوريم، بايد فلسفه آن را از نظر عقلي بدانيم؟ برخي از افراد به دليل آن كه علت حكم را نميفهمند، از آن روي گردان ميشوند و به علما اشكال ميگيرند كه آنهامقتضيات زمان را در نظر نميگيرند؟

در پاسخ ابتدا بحث را از فلسفه احكام شروع ميكنيم كه آيا حق داريم از فلسفه احكام سئوال كنيم؟

بحث از فلسفه احكام و قوانين و مقررات اسلامي از مهمترين بحث هايي است كه امروزه با آن سروكار داريم، زيرا هر كس از خود ميپرسد چرا بايد نماز بخوانيم، به زيارت خانه خدا برويم، چرا رباخواري در اسلام حرام است، تحريم خوردن گوشت خوك چه فلسفهاي دارد، جواز تعدد زوجات در اسلام براي چيست؟

مطالعه متون اسلامي قران و احاديث پيامبر(ص) و ائمه(ع) و گفتوگوهاي اصحاب و ياران آنهانشان ميدهد كه همواره بحث از فلسفه احكام درميان آنهارايج بوده و بايد هم چنين باشد، زيرا روش قرآن را يك روش استدلالي و منطقي آزاد ميديدند و به خود حق ميدادند كه در مباحث مربوط به احكام نيز از اين روش استفاده كرده و سئوال از فلسفه حكم كنند.

اگر تصور كنيم روش قرآن تنها استدلال در اصول دين و مسائل عقيدتي است، نه فروع دين و مسائل علمي، اشتباه كردهايم، زيرا ميبينيم قرآن مثلاً پس از تشريع روزه ماه مبارك رمضان ميگويد لعلكم تتقون؛ شايد تقوا پيشه كنيد.(1) به اين ترتيب فلسفه آن را پرهيز از گناه ذكر ميكند.

در مورد تحريم غنا و شراب ميگويد: شيطان ميخواهد به وسيله شراب و قمار ميانتان دشمني و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد.(3)

در مورد خودداري از نگاه به زنان بيگانه ميگويند: اين براي آنان پاكيزهتر است.(4)

در احاديث پيامبر(ص) و ائمه(ع) موارد بسيار ديده ميشود كه پيشوايان ديني به ذكر اسرار و فلسفه احكام پرداختهاند، بنابراين هنگامي كه ميبينيم قرآن مجيد و پيشوايان اسلام در موارد زيادي به بيان فلسفه و اسرار احكام ميپردازند، دليل آن است كه چنين حقي را به ما دادهاند كه در اين باره به بحث بپردازيم. در غير اين صورت ميبايست مردم را صريحاً از بررسي و دقت در اين قسمت ممنوع سازند.

تا اين جا نتيجه ميگيريم طرز برداشت اسلام از مسائل ديني، گشودن باب استدلال در همه آنهااست، ولي از جهتي ميدانيم معلومات ما هر قدر با گذشت زمان پيش برود، باز محدود است. ما همه چيز را نميدانيم اما اين را ميدانيم كه احكام و دستورهاي آسماني از علم بي پايان خداوند سرچشمه ميگيرد و از مبدئي كه همه حقايق هستي پيش او روشن است. آيا با توجه به اين حقايق ميتوانيم انتظار داشته باشيم فلسلفه همه احكام را درك كنيم؟ اگر چنين بود، چه نيازي به پيامبران براي تشريع احكام داشتيم؟ خودمان مينشستيم و آن چه صلاح و مصلحت بود، تصويب ميكرديم! وانگهي مگر ما همه اسرار آفرينش تمامي موجودات جهان و قوانين كه بر آنهاحكومت ميكند و فلسفه وجودي هر يك را ميدانيم؟

احكام تشريعي جدا از حقايق آفرينش و تكوين نيست. اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است. از مجموع اين دو بحث نتيجه ميگيريم كه تنها به اندازه اطلاعات و به ميزان معلومات بشري در هر عصر و زمان ميتوانيم فلسفه و اسرار احكام الهي را دريابيم، نه همه آنهارا.

اصولاً با عمق و وسعت آن دستورها و محدوديت علم ما نبايد غير از اين انتظار داشته باشيم. مفهوم اين سخن آن است كه هرگز نميتوانيم اطاعت از اين دستورها و احكام را مشروط به درك و فهم فلسفه آنهاكنيم، زيرا در اين صورت ادعاي علم نامحدود براي خود كردهايم و دانش خود را در سطح علم پروردگار آوردهايم، در حالي كه اين با هيچ منطقي سازگار نيست.

بنابراين براي عمل كردن به احكام شرعي نيازي به دانستن فلسفه آن احكام نيست اصولاً دانستن يا ندانستن فلسفه آن ها، جدا از عمل به آن ها است، زيرا ما درباره فلسفه احكام الهي بحث ميكنيم، تا به ارزش و اهميت و آثار مختلف آنهاآشناتر شويم، نه براي اين كه ببينيم آيا بايد به آنها عمل كرد يا نه!

اين مسأله درست به آن ميماند كه از طبيب ماهر معالج خود توضيحاتي درباره فوايد داروهايي كه براي ما تجويز كرده و چگونگي تأثير آنها بخواهيم، تا آگاهي و علاقه بيشتري به آن پيدا كنيم، نه اين كه به كار بستن دستورهاي وي مشروط به توضيحات قانع كننده او باشد، زيرا در اين صورت ما هم بايد پزشك باشيم. از طرف ديگر اگر چه بسياري از فلسفه و حكمتهاي احكام الهي را نميدانيم، اما از آنجا كه معتقديم از علم بي پايان الهي سرچشمه گرفته و جهت سعادت و خوشبختي ما بيان شده، به آن ها عمل ميكنيم، مانند دستور پزشكان، در حالي كه علم و آگاهي پزشكان اندازه علم الهي نيست.

اما آن چه در پايان سئوال مطرح كردهايد كه برخي به لحاظ اين كه فلسفه برخي از احكام را نميفهمند، به علما اشكال ميكنند كه آنها مقتضيات زمان را در نظر ميگيرند، در پاسخ ميگوييم: مسائل شرعي بر دو قسم اند: مسائل عبادي و مسائل غير عبادي مانند مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي، يعني چيزهايي كه مربوط به نظام جامعه و رابط انسانها است.

مسائلي وجود دارد كه به رابطه بين انسان و خالق مربوط است كه از آن امور به مسائل عبادي تعبير ميكنند. به دست آوردن فلسفه و ملاك حكم و نقش زمان و مكان درمسائل عبادي خيلي مشكل است. ما نميتوانيم بگوييم زمان و مكان در مسائل عبادي نقش دارد، چون تعبد محض بوده و ملاكشان رابطه بين انسان و خالق است. در عبادات چون تعبد محض است، نميتوان از فلسفه آن صحبت كرد.

حال بايد ببينيم آيا فقها واقعاً مقتضيات زمان را درنظر نميگيرند؟

دامنه اين بحث بسيار گسترده است و در اين جا خلاصه مطالب را ذكر ميكنيم.

مقتضيات زمان گاهي به اعتبار موضوعاتي است كه در زمان مطرح است، به اين معنا كه فقط براي موضوعات جديد و مسائل مستحدثه بر اساس مقتضيات زمان فتوا بدهند و نظريات فقهي خودشان را ارائه بدهند، مانند مسائل مربوط به بانك و حقوق بين الملل و امثال آن علما و فقها كه مروجان و مبلغان احكام اسلام و كارشناسان مسائل اسلامي هستند، طبق وظيفه خود نظريات اجتهادي خويش را مطرح و آن را بيان كردهاند. هرگز نه از پيشرفتهاي علمي كم اطلاع هستند و نه بيتوجه به دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد. اينان راجع به تك تك مسائلي كه ذكر كردهايد، نظرهاي كارشناس خود را ذكر كردهاند.

گاهي مراد از مقتضيات زمان معناي ديگري است و آن اين كه ناچاريم با مسائل اوليه اسلام به شكل ديگري برخورد كنيم، نه اين كه از مباني اسلام خارج شويم و اصول اوليه اسلام را از دست بدهيم، بلكه در يك قالب جديد مسائل اسلام را در جامعه پياده كنيم، بدون اين كه برخوردي با پايههاي اصلي اسلام داشته باشد. مراد از مقتضيات زمان در اين معنا آن است كه در هر واقعهاي، فقيه بايد سعي كند سبك جديدي از احكام اسلام را پياده كند. در واقع تبيين نو از اسلام ارائه دهد، بدون اين كه دست از مباني اصلي دين بردارد.

در پايان اضافه ميكنيم كه منظور از بحث و بررسي درباره اسرارو فلسفه احكام اين نيست كه آسمان و ريسمان را به هم ببافيم و براي احكام و دستورهاي عالي مذهبي با يكسري تخيلات و حدس و گمان، فلسفههايي سر هم كنيم، زيرا اين فلسفهبافيهاي مضحك نه تنها كسي را به دستورها علاقهمند نميسازد، بلكه چه بسا، پيشرفت آگاهي انسان و آشنايي با نقاط ضعف آنها وسيله خوبي براي از بين بردن ارزشها و بي اعتبار جلوه دادن آنها باشد.



پينوشتها:

1 - سوره بقره (2) آيه 179.

2 - همان، آيه 185.

3 - سوره مائده (5) آيه 91.

4 - سوره نور(24) آيه 30.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.